*بلورین بانو*

*بلورین بانو*

اینجا منم و یه دنیای خیلی بزرگ
*بلورین بانو*

*بلورین بانو*

اینجا منم و یه دنیای خیلی بزرگ

ترس من

امروز رفتم واسه کلاس زایمان فیزیولوژیک...جلسه دوم من و چهارم بقیه...آخه دو جلسه اول و به من خبر نداده بودن...تو این جلسه یه زایمان کاملا طبیعی و تقریبا بی مداخله ماما رو نشونمون دادن...من که اولش چشمام قد یه تخم مرغ شده بود گرچه قبلا کلیپ زایمان طبیعی رو دیده بودم شاید حدود هفت یا هشت سال پیش اما الان که دیگه حدود دو ماه دیگه به زایمان خودم مونده ترس کل هیکلم و گرفته بود ولی بازم مایلم به زایمان طبیعی...تیغ جراحی ترسش برام بیشتره...به مامایی که مربیمون بود گفتم ترس دارم ولی تمام سعیم اینه که بهش فکر نکنم اونم کلی دلداریم داد و گفت مثبت فکر کن و خود حضرت فاطمه کمکمون میکنه...ما که افتادیم تو این پروسه سخت و البته شیرین ولی باید سعی کنیم با توکل به خدا همه چی رو پیش ببریم انشاءالله...

خلاصه این روزا روزای بیم و امیده برای من...به روزایی فکر میکنم که قراره بشیم سه نفر و دلم برای روزای دو نفره و البته تا حدی بی خیالیمون تنگ میشه...به روزایی که قراره تا حدی برنامه زندگیمون تغییر کنه و البته برنامه خوابمم همینطور...به روزایی فکر میکنم که زمان زیادیه  برای اومدنش لحظه شماری کنم...

و البته از خدا میخوام همه اونایی که آرزوی این اتفاقات خوب رو دارن براشون از روی خیر و صلاح به وجود بیاره انشاءالله...

نظرات 7 + ارسال نظر
ameneh یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 13:51

سلام،از مطالبت استفاده کردم ممنون.
وبلاگ نسبتا خوبی داری و بد نبود،منم در گذشته توی بلاگفا وبلاگ داشتم اما خیلی وقته وب سایت دارم.اگر خواستی میتونی وبلاگتو به یک سایت واقعی تبدیل کنی،خیلی ها هستن این کارو انجام دادن،من با این سایت کار میکنم : boostek.ir
پشتیبانیشون خیلی خوبه و راه کارهای خوبی مطرح میکنن.
موفق باشی

صدف یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 14:51

کار خوبی میکنی مامان گلی
سعی کن به روزای قشنگ فکر کنی و اصلا ترس به دلت راه نده . انشالله که زایمان خیلی خیلی راحت و خوبی داری .
راستی چندوقت دیگه مونده به دنیا اومدن فاطمه خانم ؟؟

چند روزیه حس میکنم ترسم ریخته
آخر دی دکتر تاریخ زایمانم و زده...حالا ببینم فاطمه گلیمون کی دلش میکشه بیاد تو این دنیا

منا سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:38 http://sahmemaan.blogfa.com

بنده که از الان انتخابمو کردم و فقط و فقط سزارین :دی
عزیزم ترست طبیعیه ایشالا که به سلامتی و خیلی راحت زایمانت انجام بشه :)

تا طبیعی هست چرا سزارین؟ سزارین عوارض های بد داره صد در صد

گلی پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 13:26

سلام مامان خانم خوبی گلم ؟ نی نی خوبه ؟ انشالله که سلامت باشید
به سلامتی دیگه کم کم نی نی میاد برا اذیت کردن
خیلی خوبه که میخوای طبیعی به دنیاش بیاری انشالله که بچرخه البته اگه نچرخیده اخه پسرک من نچرخید با این که دلم میخواست طبیعی به دنیاش بیارم مجبور به سزارین شدم

سلام گلی جون ممنونم ازت
آره باید منتظر اذیت ها باشم کم کم دیگه...
خدا کنه من بتونم انشاءالله

صبا شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 14:59

من اصلا دلم نمیخواد برم این کلاسها چون مطمئنم ترسم بیشتر میشه
دختر خاله ام میگفت دوستش میرفته سر این کلاسها و کلی هم انرژی گرفته بوده و حالش خوب بوده اما نزدیکهای زایمان انقدر استرس گرفته بوده که فشارش میزنه بالا و مجبور میشن سزارینش کنن.
منکه میگم کمتر بدونم راحت ترم.فقط میدونم تو طبیعی هر چی بیشتر بترسی درد بیشتری هم میکشی

راستش من که چند روزیه حس میکنم اصلا ترس ندارم...بالاخره دردش مال همه است از قدیم بوده...خدا طاقتش و هم میده...بس که به خودم دلداری دادم این مدته ترسم ریخته...شجاع شدم

لی لا جمعه 7 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:51

سلاملیکم. خوووووووبی؟
بسلامتی نی نی ت دیماهیه؟ ایول! دیماهیا بچه های خوفی هستن
ایشالا بسلامتی نی نی ت بدنیا بیاد

سلام علیک...
حتما خودت دی ماهی هستی...آره؟
ممنونم

گلابتون بانو شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:56

این روزای آخر چه قدر خاص و شیرینن! اما واقعا تفکر مثبت تاثیر خوبی داره. انشاالله به سلامتی این دوره رو طی کنی و فارغ بشی.

دقیقا همینطوره...یه انتظار شیرین...ممنونم انشاءالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد