*بلورین بانو*

*بلورین بانو*

اینجا منم و یه دنیای خیلی بزرگ
*بلورین بانو*

*بلورین بانو*

اینجا منم و یه دنیای خیلی بزرگ

خداحافظ سال نود و پنج خاکستری من!

اسفند ماه و از همیشه دوست داشتم. جدای از تکاپوی این روزها هوای بهاری اسفند و بوی خوب بهار نارنج توی شهرم واقعا جذابیت این ماه و دو چندان می کنه. به خاطر این همزمانی هاست که اسفند ماه همیشه برام خاص بوده و  بهترین حس و منتقل می کنه بهم. 
تا یادم نرفته اینم بگم که هفت اسفند بود که با بابام و حامی رفتیم شیراز واسه دکتر چشم حامی و دندان پزشکی که سری قبلی که شیراز رفتیم معاینه شدیم. الان یه سری از دندونامون ترمیم شد. من تو شش و بش برگشتن از شیراز رفتم و یه مانتو و زیر سارافونی که شبیه پیراهن مردانه بود و کراوات داشت  خریدم و به همراه یه کفش همرنگ مانتوم که زرشکی رنگ بود. واقعا این بخش از سفرمون برام پررنگ و لذتبخش بود و باعث شد سفرمون کسل کننده برام تموم نشه!
و اما خریدهای عید و انجام دادیم و خونه تکونی هم تقریبا داره به سرانجام می رسه و فقط می مونه درست کردن شیرینی های دوست داشتنیم که قراره یکی دو روز دیگه شروع کنم به آماده کردنشون و بعد از اونم محیا کردن سفره خوشکل هفت سین به حول وقوه الهی.
سال نود و پنج برای من هم سال خوبی بود هم بد.گرچه اصلا نمی شه از خدا خواست که هیچ وقت هیچ اتفاق بدی برامون نیافته. چون این مغایر با قانون خلقته. مشکلات و اتفاقات بد روح آدم و جلا می ده. انسان و آبدیده می کنه. دقیقا اینا رو همین چند روز پیش داشتم تو کتاب بیست گفتار شهید مطهری می خوندم و واقعا هم به این نتیجه رسیدم که هر چه سختیه زندگی بیشتر باشه آدمی خودساخته تر و کامل تر و پخته تر میشه. گرچه این حرفا فقط تو حرف زیباست و گفتنش راحته اما واقعیتش اینه که من در حال حاضر تنها چیزی که از خدا می خوام اینه که هر خوبی و بدی و خوشی و ناخوشی و سختی وآسونی که قراره تو سال  جدید و هر وقت دیگه برامون رقم بخوره خیر باشه و واقعا اون اتفاق خوبه در روح و روانمون بیافته و ما رو گامی به خدا نزدیکتر کنه.
امسال تصمیمات جدید گرفتم و عمل کردم بهشون. دلم میخواد تو زندگیم قانون های دیگه ای روهم وضع و اجرا کنم. خیلی کارها و برنامه های عقب افتاده دارم که تصمیم دارم تو سال جدید اجراشون کنم. گاهی حس می کنم چه قدر عقبم. باید خیلی جلوتر از اینها می بودم که سردسته همه اون چیزایی که باعث شد اینهمه فکر کنم عقبم تنبلیم بود. باید تنبلیم و کنار بذارم و یه یا علی بگم. امسال می شم سی و یک ساله و هنوز باورم نشده. واقعا راست گفتن که ناگهان چه قدر زود دیر میشود.یه ضرب و المثل دیگه هم هست که می گن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است. پس چیزای ناامید کننده هم ممنوع و پیش به سوی اتفاقات و تصمیمات عالی. به امید خدا.
سالی پر از یاد خدا پر از پیشرفت پر از آرامش برای همه اونایی که اینجا رو هنوز می خونن و نمی خونن آرزو دارم. تو دعاهاتون بلورین و فراموش نکنید.