*بلورین بانو*

*بلورین بانو*

اینجا منم و یه دنیای خیلی بزرگ
*بلورین بانو*

*بلورین بانو*

اینجا منم و یه دنیای خیلی بزرگ

این روزهای پر در و گوهر من! خخخخخخ

تولد خانم گل و هم پنج شنبه سی دی ماه همراه دختر عموی یه ساله ش برگزار شد و خیلی خوش گذشت. اما چشماتون روز بد نبینه. فاطمه از شنبه مریض شد طفلی. اول تب گرفت و بعد هم علائم سرماخوردگی کم  کم بروز کرد. منم دو سه روز بعدش مریضی و از فاطمه گلی گرفتم و دو تامونو حسابی  تو رختخواب خوابوند. خلاصه که نتیجه ش شد دکتر رفتن و دارو سوپ و  آش  لیموشیرین و پرتقال  و داروهای گیاهی و چه و چه. منم که یکی دو روزیه خوب شدم. خلاصه این دو هفته خیلی سخت و بد گذشت.

ورزش زومبا رو هم تو این یه ماه رفتم و گرچه ورزشی شاد و روحیه عوض کن هست اما اصلا با روحیات من سازگار نیست به خاطر اون مسئله حرکات موزونش و البته آهنگهای تند و اعصاب خوردکنش. خلاصه که ترتیبی دادم تو خونه نرمش و یه سری حرکات  تند و انجام بدم تا از قافله باربی ها عقب نمونم!

از امروز شروع کردم کارای خونه تکونی رو انجام دادن. کمدهای خودم و مرتب کردم و هر روز سعی می کنم کم کم یه کاری انجام بدم تا فشار بهم نیاد تو اسفند. از شما چه پنهون که از ذوق شیرینی پزون عیدم هست که میخوام زود کارارو انجام بدم تا برسم به شیرینی های خوشکلم که کلی براشون برنامه دارم امسال. پارسال دو سه نمونه بیشتر نتونستم درست کنم. ولی امسال حتما باید برسم!